بزرگی را گفتند راز همیشه شاد بودنت چیست ُ
گفت : دل بر آنچه نمیماند نمیبندم .
فردا یک روز است نگرانش نیستم ُ دیروز یک خاطره بود حسرتش را نمیخورم ُ و امروز یک هدیه است قدرش را میدانم .
به امید اینکه قدر یگدیگر را بدانیم ُ و از فرصتی که خداوند فقط یکبار به ما داده نهایت استفاده را ببریم .فرصت سوزی نکنیم و خودمان را برای روز های بزرگ آماده نماییم.
ما کافه نداریم که هی فخر فروشیم
اموال نداریم که بر فقر بپوشیم
داریم گرانمایه ترین ثروت عالم
چند دوست که آنرا به جهانی نفروشیم
بهترین دوستم آیینه است ُ وقتی من گریه میکنم او نمی خندد.
پیر مردی گفت :
یک عمر منو سلامتی دنبال پول بودیم اکنون من و پول دنبال سلامتی هستیم. حال بگوید آیا بالاتر از صحت و تندرستی نعمتی است یا نه.
از مادری پرسیدند: کدام فرزندت را بیشتر دوست داری : مادر گفت... بیمار آنها را تا وقتیکه خوب شود ُ غایب آنرا تا وقتیکه باز گردد ُ کوچکترین را تا وقتیکه بزرگ شود ُ و همه آنها را تا وقتیکه بمیرم. اگر چهار تکه نان خوشمزه باشد وشما پنج نفر باشید کسی که اصلا از مزه نان خوشش نمی آید مادر است . آری یک مادر از ده بچه مراقبت میکند اما گاهی اوقات ده بچه نمی توانند از یک مادر نگهداری کنندو هرجا دیدیم که خدا کارتو راه نمی اندازه بدونید رشوه میخواد خرجش فقط دعای مادر است. فرزند از مادرش پرسید : اگر بهشت حق توست چرا زیر پایت گذاشتند ُ گفت بهشت را زمین گذاشتم تا تو را در آغوش بگیرم.حال ما در برابر این همه گذشت مادر چه مکنیم ُ
غرورم امپراطور بزرگی است که فقط به پای مادرم سقوط میکند.امپراطور بزرگ برایم دعا کن.