درددل

به نام خلق هستی  

خدایا در مقابل اینهمه لطف و کرمت هیجگونه حرکتی از ما دالِ بر شگرگزاری  نعمتهای فراوانت

انجام نمی گیردهر چند که احتیاج به شگر گزاری ما نداری ،اما ما بنده ایم و باید در مقابل اینهمه

نعمات سر تعظیم به درگاهت فرود آوریم .نمیدانم کجای کارمان خراب است .همیشه به خودم

میگوییم فردا اعمالم را درست میکنم و واجبات خویش را بطور منظم انجام میدهم و ترک محرمات

مینماییم ولی فردا فردا میشود و بازهم تکرار گناهان بزرگ.ارابه روزگار به سرعت میگذرد بزرگ

شده ایم ولی عقل مان را بکار نمیگیرم تا شکر نعمات خداوند را بجا آوریم،نشانهای مرگ در

جسمم پدیدار گشت ولی باز حیا نمیکنم. خدایا با همه وجود خاضعانه و خاشعانه اقرار به

بزرگ بودن تو دارم چرا که بزرگتر از تو ندارم.خدایا حسی والا برای وصل تو دارم ولی افسوس

که انسانی بزرگ نیستم که بتوانم اینهمه موانع سنگین را بر دارم و به نقطه اتکال تو برسم .

خدایا تو بزرگتر ار آنی که من فکر می کنم هیچ چیزی بی اذن تو به حرکت در نمی آید و همه

 چیزدر اختیار و فرمان توست .

خدایا نمیدانم عاقبت من گنهکار چه می شود با اینکه خیلی از مراسم ها رفتم و توجیه شدم

ولی دانستم و عمل نکردم و همچنان جز شرمساری به در گاهت چیزی ندارم ولی تو همیشه

گنهکاران  رابسویت میخوانی تا آنها را ببخشی.خدایا بنده سراپا تقصیر را ببخش و از قصور  و

کوتاهی ما در گزار. بتاریخ 11/2/94