مچ گیری -پند -رهایی

از کسی پرسیدند کدامین خصلت خدای خود را  دوست داری  گفت : همین بس که میدانم او میتواند مچم را بگیرد اما دستم را میگیرد.


از گذشته پند بگیر و رهایش کن.


اگر خدا میخواست که انسان به گذشته باز گردد یک چشم پشت سر او میگذاشت.

عزیز شدن

برای یوسف شدن باید قید زلیخاها را زد.


عزیز خدا شدن بها دارد.


چشم هایی  را که قرار است حضرت مهدی را ببیند آلوده به نگاه زلیخا ها نکن .


ای منتظران ظهور!


بدانید... چشمی که به دیدن مناظر حرام عادت کرد. دیگر ظرفیت دیدن وجود پاک و مقدسی  چون مهدی ( عج )  را ندارد .



خاک

ستارخان در خاطراتش میگوید  :


من هیچوقت گریه نکرده ام چون اگر گریه میکردم آذربایجان شکست میخورد و اگر آذربایجان  شکست  میخورد ایران شکست میخورد. اما در زمان مشروطه یک بار گریه کردم  وآن زمانی بود که 9ماه در محاصره بودیم بدون آب و غذا  از قرارگاه امدم بیرون ُ  مادری را دیدم با کودکی در بغل  ُ  کودک از فرط گرسنگی به سمت بوته علفی رفت و به علت ضعف شدید بوته را با خاک و ریشه میخورد ُ با خودم گفتم الان مادر کودک مرا فحش میدهد و میگوید : لعنت به ستار خان ُ  اما مادر فرزند را در اغوش گرفت و گفت :

اشکالی ندارد فرزندم  ؟ خاک میخوریم اما خاک نمیدهیم  آنجا بود که اشک از چشمانم سرازیر شد.

خاک شد هر که بر این خاک زیست.

خاک چه داند که در این خاک کیست.

 سرانجام که باید در خاک رفت

خوشا آن که پاک آمدو پاک رفت


خدمت به مردم

امام بزرگوار خودش را همیشه خدمتگزار مردم میدانستند  ومیفرمودند : به من رهبر نگویید " بگویید خدمتگزار


گاندی رهبر فقید هند نیز میگفت :من کوشش میکنم خدای را از طریق خدمت به مردم ببینم چون میدانم خدا نه در بهشت است  و نه در جهنم  بلکه در درون همه ی انسان 


هاست .

تخصص خدا

دانشمندی می گوید  :


وقتی بچه بودم " دعا می کردم که خدا به من دوچرخه بدهد. بعد فهمیدم که تخصص خدا در دادن چیزهای دیگریست : بخاطر همین یک دو چرخه دزدیدم و از خدا تقاضا


کردم که مرا ببخشد.