در سوگ بانوی آفتاب
« ألسّلام عَلیک أیتها الحوراء الانسیة »
دیدگان کم سو می شوند ، زبان قاصر و دستها ناتوان ، هرگاه که ذهن اذن دخول به حریم تو را می طلبد .
« أادخل فی هذه الروضة المبارکة باذن الله و باذن رسول الله و باذن امیرالمومنین و باذن أمی فاطمة الزهراء »
چه باید گفت در فاطمیه از بیت الفاطمیه ؛ از قبله ملائک از نقطه عطف وجود ، که هر
آنچه بیرون از اینجاست ، لا وجود .
آری ، در اینجا همه چیز را لسانی است برای شهادت ، شهادت بر آنچه در این خانه دیده اند و شنیده اند . درب چوبی این خانه گواهی می دهد که هر روز صبح قامت رعنای بهانه خلقت سجاده می گشود و به اهل این خانه سلام می داد . مگر خانه دار این بیت که بود ؟
این درب به چشم خود دیده است که هرگاه گل سرسبد خلقت ، دلتنگ بهشت می شد ، او را می دید و می بوئید ، آری او برای “ لما خلقت الافلاک ” بهشت نقد بود . کسی که همه عالم طفیلی وجود اویند ، در برابر او تمام قد می ایستاد و می فرمود : “ فداک ابوک ” دستش را می بوسید و أنت أم ابیها .
او که یتیم و اسیر و مسکین و جبرئیل و میکائیل و اسرافیل ، بر درب خانه اش گدایی قرص نانی می کردند .
او که اگر نبود ، آن دو نور نیز خلق نمی شدند “ لولاک لمّا خَلقتُ الافلاک و لو لا علی لمّا خَلَقتک و لو لا فاطمه لمّا خَلَقتکما ”
او که در شأنش ، الکوثر نازل شد (انا اعطیناک الکوثر) عطا کردیم به تو خیر کثیر را ؛ خیر کثیری که محل آن کوثر ولایت است و کثرت آن در رحم او به ظهور رسید ، ـ سرّ وحدت در کثرت ـ
او که سرّ سرّ است برای ولایت و نبوت “ اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک ” شجره طیبه است که محبت و ولایت رب الارض زمان خود را با شاخه هایش به کثرت رسانید ؛ درختی که ریشه در بهشت دارد و شاخه هایش تمام زمین را فراگرفته است .
در این بیت سخن از جسم و جسمانیت نیست ، بلکه سخن از مشکاة نوری است که کالبد جسم را برای 18 سال به عاریت گرفت تا محبت را الی الابد بر تمام خلایق در مصداق زمینی تمام کند . سخن از لطافت مطلقه أی است که همه چیز در غایت و ملکوتش در او به ظهور می رسد . سخن از مشکاة است “ مثل نوره کمشکوة فیها مصباح المصباح فی الزجاجة ” و مجمع انوار ، همان انواری که وقتی ملائک آسمان را از جنس عقل نوری اند ، خلق شدند ، شروع به تسبیح و تقدیس این انوار نمودند و خداوند برای امتحان ملائک ابر تاریکی بر آنها فرستاد که در ظلمت فرو رفتند . ـ که ظلمت فقط در برابر نور معنا می یابد ـ و آنگاه که ملائک دست دعا و زاری به بارگاه الهی بلند کردند و طلب خروج از ظلمت نمودند ، خداوند او را همچون قندیلی خلق کرد و از آسمان عرش آویزان ساخت و از نور او آسمانهای هفتگانه از ظلمت خارج شد . در آنجا زهرا (سلام الله علیها) مصداق یافت ، به معنای روشن کننده ، که پرسیدند : لِسمّیت زهراء بالزهرا ؟ فرمودند : “ لِأنها زَهر امیر المومنین فی النهار ثلاث مرات بالنور ” بخاطر اینکه در روز سه مرتبه به صورت نور بر امیر مَن فی السماء تجلی کرد . یقیناً نور سفیدش مطلع الفجر و نور زردش نور الله و نور قرمزش مخصوص ثارالله بود . آری طینت او در سیب بود “ السلام علیک یا تفاحةالفردوس ” و اوست سیب بهشتی که خداوند بعد از 40 روز عبادت و شب زنده داری پدر بزرگوارش مستقیماً نطفه او را از بهشت بدون هیچ آلودگی با لطافت محض بدنیا آورد .
صدایی آشنا بارها و بارها در خشت خشت این بیت به گوش می رسید : یا قرة عینی ، هر که تو را شاد و مسرور کرد ، مرا شاد کرده و هر کس به تو ظلم کرد ، به من ظلم کرده و هر کس تو را بیازارد من را آزرده و هر کس به تو پیوست ، به من پیوسته ،هر کس از تو برید ، از من بریده ، زیرا تو پاره تن منی و روح من هستی . “ لأنک بضعة منه و روحه الذی بین جنبیه ” من از آن کس راضیم که تو از او راضی باشی و خشمگینم از هر کس که تو از او خشمگینی و دوستم با آنکه با تو دوست است و دشمنم با هر که با تو دشمن است .
پس چه شد آنهمه سفارش و تلنگر ، اینها با میوه دل پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) چه کردند ؟ بهشت او را چگونه ویران ساختند ؟ آیا از یاد بردند که با چه کسی دشمنی کرده و با خدا درافتاده اند ؟ این بود پاسخ محبتهای پیامبر ؟ کدام دست ضمخت و آلوده آن لطیفه را آزرد ؟ در آن بیت ، در آن مصیبت ، تو که را به یاری طلبیدی ؟ بین آن فشار درب و دیوار غریق فریاد “ یا صاحب الزمان ادرکنی ” تو ، عرش را به لرزه در آورد .
یا ربّ الارض ، چگونه تاب آوردی وقتی گلت را میان 40 گلچین دیدی ؟ تو شاهد تمام دیده ها و شنیده ها در بیت الفاطمه (سلام الله علیها) بودی که چگونه حریم حرمی را شکستند که جبرئیل به هنگام ورود ، اذن دخول به آن بیت را می گرفت و مأمن رفت و آمد ملائک بود .
آری تو در آن روز شاهد بیت فاطمه بودی و امروز منتقم خون فاطمه
اللهم العن صنمی قریش و جبتیها و …
هدیه وصال به خواننده گان محترم