سفری که گذشت

در این سفر دلهای بیقرار زیاد بود؛ دلهایی که در تلاطم  پر از آشوب خود شیدایی میکردنند، شیدایی در برابر بهترین بندگان صالح خداوند، راز ونیاز هایی که دراوج تواضع و بی ریا و بدون هیج تکبر سفره های دل را با ارباب هایشان عاشقانه توام با اشک و زاری نجوا  میکردنند.آری مونس و همدمشان را در این سفر اربعین  براحتی پیدا میکردنند گویا احساسی داشتند که خداوند را خیلی راحتر از هر جا میتوانستند پیدا کنند .مسیر راه  اربعین ، مسیری جز تسبیح و ذکرنبود،مسیری جز دلداده گی و دستان خدا را دیدند نبود، مسیری که همش خیر بودو ثواب ، اشک بوده عاشقی ، دست بود  تک دست بود بی دست بود و پا بود تک پا بود و دو پا بودند و خیلی از مشکلات دیگر که عاشقانه طی طریق به سوی حریم کبریایی مینمودند.پاهای تاول زده  زن و مرد پیر و جوان حکایت از دل بیقرارشان  است که این پیام را داشت که ما ادامه دهنده را ه سرخ شهیدانیم وحسین سالار شهیدان است واین پایان راه نخواهد بود وراه سرخ شهادت تا ظهور دولت یار ادامه خواهد داشت و می مانیم تا انشالله کار زینبی را به پایان برده و این پرجم قیام حسینی را به دست صاحب اصلی اش برسانیم. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد